سالهای دور از خانه

ساخت وبلاگ
دلتنگی... دلتنگی... دلتنگی... دلتنگی لعنتی. دلتنگی زنی که منم... برای تویی که مرد نیستی. که فکر می‌کنی با چاهار خط پیام می‌توانی همه‌ی اتفاقات گذشته را از خاطرم پاک کنی. که بلد نیستی یک شاخه گل بیاوری سالهای دور از خانه...ادامه مطلب
ما را در سایت سالهای دور از خانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7cafemahramane1 بازدید : 20 تاريخ : سه شنبه 2 دی 1399 ساعت: 5:51

بغل کن بالشت را بعد از این او برنمی گرددبهار ِ مملو از گلهای ِ شب بو برنمی گرددخودت دستی بکش روی ِ سرت خود را نوازش کنسرانگشتی که میزد شانه بر مو برنمی گردددلت پر میکشد میدانم اما چاره تنهایی ستبه این سالهای دور از خانه...ادامه مطلب
ما را در سایت سالهای دور از خانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7cafemahramane1 بازدید : 34 تاريخ : سه شنبه 2 دی 1399 ساعت: 5:51

شاید خنده‌دار باشه اما امروز یه لحظه فک کردم الف رو دیدم.

بعد از یک سال و دو سه ماه

سالهای دور از خانه...
ما را در سایت سالهای دور از خانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7cafemahramane1 بازدید : 27 تاريخ : سه شنبه 2 دی 1399 ساعت: 5:51

  مرا بازیچه ی خود ساخت چون موسی که دریا رافراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسی رانسیم مست وقتی بوی گُل می داد حس کردمکه این دیوانه پرپر می کند یک روز گل ها را!خیانت قصه ی تلخی است اما از که می نالم؟خو سالهای دور از خانه...ادامه مطلب
ما را در سایت سالهای دور از خانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7cafemahramane1 بازدید : 98 تاريخ : سه شنبه 2 دی 1399 ساعت: 5:51

یادم نیست کجا بودیم اما تو با خواهرت دعوا کردی و اون آروم آروم گریه کرد. دستشو گرفتم و گفتم عزیز دلم الف منظوری نداشت. ناراحت نشو. اون در عین سادگی و کودکی بهم گفت من بخاطر حرف الف گریه نمی‌کنم. دلم برای گربه‌م تنگ شده.

امشب من دلم برای لوسی تنگ شده. 
سالهای دور از خانه...
ما را در سایت سالهای دور از خانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7cafemahramane1 بازدید : 30 تاريخ : سه شنبه 2 دی 1399 ساعت: 5:51

توی یه مرحله ای از بازی ام. جونم تهشه. دارم سعی می‌کنم این غول رو شکست بدم و برم مرحله بعدی.

سالهای دور از خانه...
ما را در سایت سالهای دور از خانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7cafemahramane1 بازدید : 25 تاريخ : سه شنبه 2 دی 1399 ساعت: 5:51

 

حالا.....من در آستانه‌ی ۲۶ سالگی

 

 

 

سالهای دور از خانه...
ما را در سایت سالهای دور از خانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7cafemahramane1 بازدید : 26 تاريخ : سه شنبه 2 دی 1399 ساعت: 5:51

خدایی که تویی بنده‌ای ک من

راستیتش خیلی وقته خسته شدم اما همش سعی میکنم قوی باشم و خودمو نبازم. یه آیه خوندم ک مضمونش این بود ک خدا از راز دلتون خبر داره. گفتم با خودم ک: اگه خدا خودش میدونه پس غصه واسه چیه؟ خودش لحظه ی آخر دستتو میگیره مث همیشه.

فقط حواست هس ک من توی لحظه های آخرمم؟

سالهای دور از خانه...
ما را در سایت سالهای دور از خانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7cafemahramane1 بازدید : 33 تاريخ : سه شنبه 2 دی 1399 ساعت: 5:51

  یک روز می‌آیی که من دیگر دچارت نیستم از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم   یک روز می‌آیی که من نه عقل دارم نه جنون نه شک به چیزی نه یقین ، مست و خمارت نیستم   شب‌زنده داری می کنی تا صبح زاری می کنی  سالهای دور از خانه...ادامه مطلب
ما را در سایت سالهای دور از خانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7cafemahramane1 بازدید : 35 تاريخ : سه شنبه 2 دی 1399 ساعت: 5:51

کاشکی و صد ای کاشکی پری دریایی بودم!! اگر پری دریایی بودم موهایم را باز می‌گذاشتم؛ سر و جونم را با لباس و چیزهای رنگی پنگی پر می‌کردم و حین شنا کردن با ماهی ها درباره وضعیت گرانی مرجانهای دریایی و بی‌فرهنگی اسبهای آبی بحث می‌کردم. اگر پری دریایی بودم هر شب می‌زدم به دل اقیانوس و با بچه لاکپشتها بازی می‌کردم و یک وقتهائی که دلم می‌گرفت، روی یک صخره می‌نشستم؛ سالهای دور از خانه...ادامه مطلب
ما را در سایت سالهای دور از خانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7cafemahramane1 بازدید : 50 تاريخ : شنبه 2 تير 1397 ساعت: 22:35