جنون وبلاگ نویسی

ساخت وبلاگ

چشمامونو با یه دستمال بسته بودن که عمیقاً بوی جوراب می‌داد. رو کردم به بغل دستیم و گفتم نمی‌دونی دارن کدوم گورستونی می‌برنمون؟ یجور مسخره ای گفت هتل عزیزم! معلومه! هر خری می‌دونه آخر این مسیر امیرچخماقه و... بنگ!

صداش با تالاپ تولوپای ماشین توی جاده همراه شده بود. ترجیح دادم دیگه هیچی نشنوم تا آخر مسیر.

ادامه مطلب
سالهای دور از خانه...
ما را در سایت سالهای دور از خانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7cafemahramane1 بازدید : 42 تاريخ : چهارشنبه 14 مهر 1395 ساعت: 3:22