سالهای دور از خانه

متن مرتبط با «چش سیا مسعود جلیلیان» در سایت سالهای دور از خانه نوشته شده است

چِش سیا

  • طبق معمول رفته بودیم شکار. روی هم رفته سه تا خرگوش و پنج تا کبک زده بودیم. یه خرگوش چاق و چله بدجور چشممو گرفت که با پای خودش داشت می رفت توی تله ی عزیزم و خب بله گیر افتاد و منم دویدم سمتش و تا حسم کرد یهو سرشو برگردوند طرفمو بی حرکت موند. رفیقم هم از راه رسید و گفت ایول پسر عجب گوشتیه. تله ت حرف نداره. من اما دلم پیش چشماش بود که یه جور خاصی، بی رمق زل زده بود توی چشام. گفتم من اینو نمی کُشم. رفیقم هرچی خودشو به زمین و آسمون زد، من قبول نکردم که اینم مث بقیه خرگوشا بکشیم و بفروشیم. با احتیاط از تله بیرون کشیدمش و بغلش کردمو حس کردم یه جهان، آروم شد. اما اون برخ,چش سیا نازارم,چش سیاه نازارم,چش سیا مسعود جلیلیان,مسعود جلیلیان چش سیا,چش سیاه رضا اسکینی,چش سیا رضا اسکینی,چش سیاه,چش سیا,چش سیاشو بگردم بگردم,ای چش سیاه نازارم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها