سالهای دور از خانه

متن مرتبط با «جمعة طيبة» در سایت سالهای دور از خانه نوشته شده است

جمعه

  • بعد از ظهر جمعه بود و دلگیری شُر شُر می بارید از در و دیوار. لباس عوض کردم رفتم کافه توت فرنگی و در حالیکه سفارش یه اسپرسو با کیک شکلاتی دادم، روی یه صندلی نزدیک پیشخون نشستم. حواسم به هیچی نبود که یهو یکی از کنار گوشم گفت عه پس تو هم اینجایی.  زل زدم توی صورتی که یه روزی آشناترینم بود. گفتم گه بگیرن این جمعه های دلگیرو. تلخ خندید و گفت پس یه نقطه مشترک پیدا کردیم بالاخره. سوالی نگاش کردم که گفت همین آرزوی گه گیری این جمعه های دلگیر.  اسپرسوم رو سر کشیدم و گفتم دیدار خوبی بود خدافظ. از روی صندلی پا شدم که گفت دوس داری غروب رو پیش هم باشیم تا از شدت دلگیریش کم,جمعة مباركة,جمعه,جمعة طيبة,جمعه مبركه,جمعه مبارک,جمعه بازار,جمعه بازار تهران,جمعة العتاك,جمعه مبارك,جمعه مباركه طيبه ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها